امروز یکی از خواننده های ی محترمی که نمی تونم نامش رو ببرم اومده بود آتلیه که کلیپ آهنگش رو به دی وی دی تبدیل کنیم. یه تهیه کننده ای پیدا شده که داره رو آهنگاش سرمایه گذاری می کنه و واسه شبکه ی پی ام سی کلیپ میسازن. راستش این اتفاق دوباره یه جورایی قلقلکم داد واسه ترانه سرایی. یه زمونی خیلی واسه یه همچین اتفاقی برنامه ریزی میکردم و خیلی هم تلاش کردم واسه رسیدن بهش ولی... الان که شاید راحت بتونم توسط آشنا وارد این کار شم احساس می کنم دیگه نمی تونم. باید بیشتر فکر کنم...
احساس می کنم تمام عمر بیهوده تلاش کردم. واسه هر چیزی تا سر حد جونم وقت گذاشتم و سعی کردم ولی الان هیچی نیستم و هنوز هم تو این تلاش بی سرانجام دست و پا میزنم...
یه کم زوده واسه این نتیجه گیری! منم یه وقتا همچین حسی دارم که تو خیلی شاخه ها خیلی کارا کردم و آخرش هیچی! ولی تویی که الان 19 سالته و تازه داری 20 ساله میشی خیلی خیلی وقت داری برای پیشرفت و به نتیجه رسوندن تلاشهات!
تازه ما ارادت داریماااا!!
در مورد تو من این احساست رو به عدم پشتکار خودت نسبت میدم که از موقعیت هات به هیچ وجه استفاده نکردی!!!
وااای چه هیجان انگیز! چقدر خوبه که کارت مثل کار من کلیشه ای و روتین نیست و تنوع داره. من اینقدر این آدمای تکراری رو دیدم و این کارای تکراری رو کردم دیگه واقعا هیچ علاقه و انگیزه ای برام نمونده.
حالا مثلا شما چند سالته مگه؟ که میگی به هیچی نرسیدی؟ تازه اول راهتونه و بعد از هر سختی آسانی هست. برای هر دوتون آرزوی بهترین ها رو دارم.
مساله سن و سال نیست. وقتی بعد از ۵ سال کار کردن هیچی نداشته باشی یه کم نا امید کننده س! اینطور نیست؟
سلام خوبی فرزانه خانومآقاتون خوبند خوشحال می شم بهم سر بزنی بای
سلام هر دو خوبیم. باور کن به وبلاگ خودم هم وقت نمی کنم سر بزنم ولی در اولین فرصت به روی چشم
کجا هستی؟! D-:
زیر سایه شما!