پیک نوید

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است

پیک نوید

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است

کبوتر با کبوتر باز با باز...

نمیدانید چقدر شادم از اینکه هیچ شباهتی به شما ندارم. نمی دانید چقدر شادم از اینکه حتی اگر صدا در گلویمان خفه کنید قادریم که فریادی نهان سر کنیم و شما چقدر بزدل و بی دفاعید که با خون و رگ توان جنگ ندارید و اسلحه های سرد و گرم که همه آتشی می شود برای عاقبتتان به دست می گیرید. نمی دانید چقدر شادم که زیر سایه ی هاله ی نوری که در اوهام دیده اید و باور کرده اید نایستاده ام و اجازه نداده ام که اینگونه باور و اعتقاداتم به بازی گرفته شود. نمی دانید چقدر خوشحالم که همچون شما سرشار از اعتماد به نفس کاذبی نیستم تا بی محابا همه را به ریشخند بگیرم و از دار مکافات نترسم. نمیدانید! شما هیچ نمی دانید که اگر می دانستید اینچنین عاقبت خود را به دنیا نمی فروختید. به راستی دلم شکست. دل من و خیلی از من های دیگر که در کنار هم "ما"یی عظیم شدیم که اگر همه با هم فریاد سر کنیم آنقدر نحیفید که از ترس می میرید. نمیدانی چقدر بیزارم از تو و امثال تو. نمیدانی چقدر دوست داشتم جواب گستاخیت را همان دم بدهم و یقین داشته باش که اگر حق استادی به گردنم نداشتی چنان پاسخت میدادم که هرگز حتی گمانش را نکنی. یک جمله گفتم و تو پوزخندی زدی شبیه به همان حیوان صفت قدرت طلب که چهار سال تمام اینگونه به مردم پوزخند زد. خوشحالم که از جنس شما نیستم. خدایا یاریمان ده تا همیشه در جبهه ی حق باقی بمانیم و هرگز روزی نرسد که همرنگ جماعتی شویم که بویی از شرافت نبرده اند. دیگر نمی توانم نگاه کنم و نبینم، گوش بدهم و نشنوم، حرکت کنم و ثابت بمانم.  خدایا تو خود حق ستانی و می دانی تمام آنچه را که در سکوت مضحک خویش پنهان نموده اند. تنهایمان نگذار...

پ.ن.1: این متن مال دیروز بود ولی چون نشد بیام اینترنت الان گذاشتم.

پ.ن.2: آقایون محترم روزتون مبارک. کادوهاتون هم مبارک.

پ.ن.3: کلی خبرا و اتفاقای جدید بین من و فرزاد افتاده ولی نمیگم که! تا اطلاع ثانوی منتظر بمونید و البته دعا برای ما رو هم فراموش نکنید وگرنه اسمتون از لیست مهمونا خط میخوره! قابل توجه دوستان نزدیکمون که از اینجا رد میشن!

پ.ن.4: من دنبال یه طرح نقاشی خیلی خوگشل عقشولانه میگردم. درضمن کیفیتش هم خوب باشه که بشه پرینت گرفت. کسی میتونه کمکم کنه؟

پ.ن.5: چقدر عروس شدن سخته! واسه همون مراسمای اولیه حداقل  5،6 دست باید تیپ کامل و خانومانه داشت در حالیکه من تو کمدم فقط کوهی از تاپ دارم و دامن های کوتاه! در حال حاضر نصف حقوقم به قسط میره و نصف دیگش به خرید چیزهای مورد نیازم. خب من با چه پولی امور روزانه رو بگذرونم؟ باید برم کمیته امداد اسمم و بنویسم!

پ.ن.6: یه چیز جالب! یه جا از این پولهای دوره ای اسم نوشتیم و چند روز پیش قرعه کشی بود. اسم من نفر آخر دراومد. یعنی تیر سال آینده. شرمنده شدم از این همه شانسی که دارم!!!!!!!

پ.ن.7: دو ماه دیگه بیست ساله میشم. من و فرزاد هم دوساله میشیم! زمان مثل برق و باد میگذره! باورم نمیشه انقدر همه چیز زود گذشت! خوشحالم که تو اوج زندگی، تو اوج جوونی، تو اوج هیجان و تو اوج عشق در کنار همیم و با هم تلاش می کنیم برای رسیدن به هم و هدفهای قشنگمون.

پ.ن.8: چیه؟ دلم خواست کلی پاوبلاگی بنویسم.

نظرات 11 + ارسال نظر
ققنوس دوشنبه 15 تیر 1388 ساعت 10:59 ب.ظ

کار خوبی میکنی پاوبلاگی زیاد مینویسی! جالب بودن!
ایشالا کنار اون کوهی که تو کمدت داری یه کوه دیگه هم از این لباسایی که گفتی اضافه بشه! ;-)

عاقلان دانند!!! p-:

مرجان سه‌شنبه 16 تیر 1388 ساعت 12:16 ب.ظ

چقدر از خوب بودن تو منم احساس خوبی میکنم فرزانه...

بهتره بدونی که منم با حال بد تو حال بدی پیدا می کنم. پس حالم و بد نکن دختر خوب...

مرجان سه‌شنبه 16 تیر 1388 ساعت 10:42 ب.ظ

فرزانه بهم یه زنگ بزن هروقت تونستی بگو چخبره؟ یه وقت عروسیت نگذره من نفهمم دختر!!!!!!

ای دیوونه! من بدون اجازه ی تو آب هم نمی خورم!!! حالا کووووووووووووو تا عروسی!

مرجان پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:35 ب.ظ

سلام عزیزم
من اومدم
فعلا خوبم
نگران نباش گلی واسه شرایطه درست میشه
خیلی دوست دارم
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

آره... این نمی ماند...

بید مجنون شنبه 20 تیر 1388 ساعت 02:45 ب.ظ http://zamis.blogfa.com

ایشالله کلا همه جور کوهی لباس داشته باشی! ( ترجمه!: از هر جور لباسی کوه که هیچ کوه هایی داشته باشی!)
شانست هم که به خودم برده مادر!!!!!!!

ایشاللااااااااا!!!
از این شانس نداشته نگو که دلم خونههههههههه

کسی که مثل هیچکس نیست یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 03:17 ب.ظ

من... من... من... منم بازی... من که گفته بودم همیشه دعاتون میکنم عروسی هم خیلی دوست دارم خوب منم دعوت کنین دیگه ثواب داره! خیر از جوونیتون ببینین!

شرکت تو مراسم ما شرط داره از اول مجلس تا آخر نباید میدون و خالی کنی.

ماهی تنها دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 01:13 ق.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

سلام دوست عزیزم خوبی
من به روز با پستی متفاوت منتظرتم حتما بیا

نوید دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.navidd.blogfa.com

تو روزهای ابری گل های آفتابگردون بلاتکلیفن! . . .

مثل همه روزهای من بی تو !

ماهی تنها پنج‌شنبه 29 مرداد 1388 ساعت 02:51 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

سلام خوبی دوست عزیز دیگه به من سر نمی زنی من منتظرتم حتما بای بای

دو ماه بود اصلا اینترنت نمیومدم. یه کم انگیزه ام رو واسه وبلاگ از دست دادم ولی قول میدم زود بیام و از مطالب قشنگت استفاده کنم.

نیلوفر پنج‌شنبه 12 شهریور 1388 ساعت 12:19 ب.ظ

خیلی پررویی...وقتی بهت میگم چه خبرا میگی خبری نیست بعد داری عروس میشی؟
میکشمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
تازه دو سالهههههههههههههههه!!!!

خب بی معرفت اگه میومدی به اینجا سر میزدی خیلییییییی زودتر متوجه می شدی. حالا مجبورم جشنم دعوتت کنم که زنده بمونم. :-)

کسی که مثل هیچکس نیست دوشنبه 30 شهریور 1388 ساعت 11:46 ق.ظ

خیالت راحت باشه عزیزم من اصلا جنبه ندارم موزیک باشه نمی تونم بشینم... دست خودم نیست که! من می خواستم زودتر بیام اینجا یه عالمه بهت تبریک بگم و برات آرزوی خوشبختی و سعادت کنم... ببخش تاخیرم رو. ایشالا عروسیتون جبران می کنم. روی ماهتو می بوسم عروس خوشگل!
راستی بی تعارف اگه هر کاری داشتی و هر کمکی که فکر کردی از دست من ساختست حتما بگو با کمال میل انجام میدم.

آره میدونم ما هم بی جنبه ها رو دعوت کردیم :-)
همینکه بیای کلی لطف کردی عزیزم. منتظرتیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد