من کی هستم!!!

به درخواست یکی از دوستان عزیز در این پست فقط از خودم میگم. (اگه حوصلتون و سر میبره نخونید)

من، فرزانه ته تاغاری یه خونواده ی شش نفره ام. سه تا خواهر دارم که به اندازه ی تموم دنیا دوستشون دارم. بهار خانم هم که معرف حضورتون هست. دومین خواهر من که اتفاقا از همه نظر شباهت زیادی به هم داریم. عاشق هنر و هنرمندم. خودم هم توی هر رشته ی هنری که از فکرم گذشته یه سرکی کشیدم. حالا یا با استاد یا بدون استاد. نقاشی، شعر، معرق، دکوپاژ، کلاژ، بافتنی، آرایشگری، سفره آرایی، رقص، گیتار، طراحی دکور، . . . خلاصه که نمیذارم چیزی از دستم در بره. البته تو هیچ کدوم مهارت کافی رو ندارم ولی همینکه شروعش رو میدونم کلی بهم انرژی میده تا هدفهام و دنبال کنم. اتفاقا رشته ی تحصیلی خودمم هنرهای تجسمی(نقاشی) بوده. اینطور که دوستان بنده رو توصیف میکنن من یه آدم خنده رو، شوخ، بامعرفت، رازدار، مهربون،... ( هر صفت خوبی رو میتونید به جای این نقطه ها جایگزین کنید) البته این نظر دوستان مهربونم بود که بهم لطف دارن و اما از نظر خودم: نمیتونم بگم آدم ساکتی هستم یا خیلی شلوغ و شیطون، چون توی هر شرایطی و با هر کسی یه رفتار خاص دارم. مثلا تو خونه یه وقتا صدا ازم در نمیاد و یه وقتا انقدر شلوغ میکنم که مامانم سرسام میگیره. به شدت نظم و دوست دارم و اصلا جای نامرتب و یا آدم شلخته رو نمیتونم تحمل کنم. بسیار نکته بینم و هیچ موضوعی نمیتونه همینجوری از دیدم بگذره. یه خورده مغرورم، سر لج هم که بیفتم دیگه خدا به خیر کنه به هیچ صراطی مستقیم نمیشم. یه کم واسه ظاهرم وسواس دارم مثلا اگه 2 میلی متر به دور کمرم اضافه بشه دیگه خواب و خوراک ندارم. هیچ خصلتی به اندازه ی دروغگویی، نمک نشناسی و بدقولی اذیتم نمیکنه. تحمل این سه خصلت واقعا واسم دردناکه. دوست ندارم به کسی متکی باشم و همیشه از اطرافیانم به عنوان یه همراه یاد میکنم نه یه تکیه گاه. از اینکه زندگی ساکنی داشته باشم متنفرم. هیجان و دوست دارم و همیشه هم فراز و نشیبهای تندی رو تو زندگیم گذروندم که البته شاید تلخیهاش هم کم نبوده باشه اما در عوض خودساخته شدم و خیلی بیشتر از سنم تجربه بدست آوردم. کینه ای نیستم و زود می بخشم. همه ی آدمارو دوست دارم و از زندگی کردن باهاشون لذت میبرم. هیچ کس تو دنیا واسم عزیزتر از خدا نیست. من خیلی وقتا در مقابلش کوتاهی کردم اما اون همیشه به دادم رسیده. دیگه اینکه گردش های دسته جمعی رو خیلی دوست دارم البته دو نفره گشتن هم لذت خودش و داره و حتما خوش میگذره. هیچ وقت پول برام مهم نبوده و خودمم همونطور که گفتم رفتم دنبال هنر نه کار پر درآمد. دیگه اینکه فکر میکنم اگه دو خط دیگه بنویسم دستام و برای همیشه از دست میدم چون خسته شدم. فکر میکنم همین اندازه هم برای شناسوندن خودم به دوستان عزیز کفایت کنه.

شاد باشید. . .